زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند . پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و پیر زن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت !
این بگو مگوها همچنان ادامه داشت تا اینکه روزی پیر مرد فکری به سرش زد و برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف می کند و آسایش او را مختل کرده است ضبط صوتی را آماده می کند و شبی همه سر و صدای خرناس های گوشخراش همسرش را ضبط می کند !
پیرمرد صبح از خواب بیدار می شود و شادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خروپف های شبانه او دارد به سراغ همسر پیرش می رود و او را صدا می کند، غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته است ! از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده پیرزن ، لالایی آرام بخش شبهای تنهایی او می شود .
قدر هر کسی رو بدونیم تا یه روزی پشیمون نشیم . . .
تاکه بودیم نبودیم کسی / کشت مارا غم بی هم نفسی
تا که رفتیم همه یار شدند / خفته ایم و همه بیدار شدند
قدر آیینه بدانیم چو هست / نه در آن وقت که اغبال شکست
نظرات شما عزیزان:
|